شروع شد که خوشبختانه در حد حدس و گمان بود ولی به واقعیت پیوست.بهترین اتفاقی
که میتونست بیفته افتاد و از این بهتر نمیشه.فقط باید گفت خدایا شکرت.
خوشحالم چون چیزی رو که میخواستم بهم رسیده و باید قدرشو بدونم.
خاطرات یک دیوانه...برچسب : نویسنده : rabino بازدید : 189 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 23:29
باید صبرم بیشتر بشه و و فداکاریم شدیدتر.قراره یه زندگی جدید و پر از اتفاقات
غ ق پ بیاد سراغم.سال دیگه این موقع واقعا در چه حال و روزیم؟؟
این روزها خوشحالم.امروز که دیگه محشر بود.اتفاقی افتاد که از بچگی همیشه میخواستم!
باید صبر کرد و دید سرنوشت چه تدارکی برامون دیده....
فقط یه چیزی رو مطمئنم.اون بالایی هیچوقت نمیذاره من در بمونم یا برام بد پیش بیاد
اینو مطمئنم.
خاطرات یک دیوانه...برچسب : نویسنده : rabino بازدید : 206 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 23:29